سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انسان خود رأی به خطا و غلط درافتد . [امام علی علیه السلام]
نگارستان
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» برکت ولایت

 است
Entry for January 07, 2007برکت است magnify

جشن عشق بر پاست

عشق به اعلا

غشق به مولا

برکت برکت فهم می بارد از آسمان ولایت

و چه زیباست فهم را برداشتن و در گوشه دل نهادن

و در خلوت دردانه به نجوا ماندن

دل از این وآن بر کندن چشم به رحمت و بر کتش داشتن

امروز سفره ادراک گسترده

و تعادل بر قرار است

هر کس می نواند سهم خود را به اندازه ظرفی که دارد بر دارد

هیچ منعی نیست برای بر داشت معنا از خوان گسترده ادراک

و شکر این بینش و دانش تا ابد هم تمام نمی شود

که شکر رخمتش بی انتهاست و کرمش بی نهایت

باید ظرفمان را وسیع کنیم شاید بیشتر نصیبمان شود

الهی شرح صدر عنایت کن تا از خوان کرمت آنچه لایقمان هست بر داریم

الهی آمین



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محبوبه ( یکشنبه 85/10/17 :: ساعت 4:9 عصر )
»» قربانی نفس سرکش

قبله عشق
به حج دعوت شدم بدون اینکه لحظه ای بیاندیشم چگونه؟
خود به خود مسائلی انجام میشد که باور کردنش کمی دشوار بود
می خواستم خود را بیارایم تا در برابر خدا آراسته باشم.
اما نشد، نمیدانم با این دل گناه آلود و این روح خسته چگونه به پیشگاه خدا روانه شوم و چگونه می توانم خود را بنده او بخوانم در حالیکه حدی را رعایت نکردم و حدودش را سبک شمردم. اما می اندیشم که او الرحم الراحمین است او مهربان است او بخشنده است و او ستارالعییوب است
و او عشق است . عشق در عاشق شعله می افکند . عشق پرده ها را می درد . عشق حجاب نمی خواهد . عشق مناسک نمی خواهد عشق خود ادب است .عشق خود راه است . و منهاج الهدی است.
دو باره با خود خلوت کردم که آیا شایستگی طواف را دارم آیا می توانم به دورش بگردم . اما هزار هزار حرف بر دلم سنگینی می کند ، که تو بارها او را دیده ای و به دورش گردیده ای ب گذار آنها که ندیده اند بگردند ، تا شاید بیابند . اما من به گردش گردیدم تا خاطرات دیدارش را بیاد آرم .آنشب که تا صبح در زمزم عشق وضو ساختم و نماز گزاردم و دل به دریا زدم که او را به تماشا بنشینم ، امروز بار دیگر به باب السلام رسیدم که با دلی سر شار از نوید و بشارت برایش سلام بفرستم و بگویم ،سلام المومن المهیمن و عزیزالجباروالمتکبر و سبحان الله عما یشرکون.
و سبحانیت در فراز کعبه در پرواز کبوتر ها تجلی پیدا کرد و صدای قدم ها ی ربنا ها در ورای گوش جان به دل نوید اجابت می داد و همانطور در گوشه تنهایی نمایش عظیم هستی جلوه گری می کرد و گردش ادامه داشت ، از عرش تا فرش از ارض و سما و کرسی در این گردش سهیم هستند و فرشته ها سهم خود را می خواستند تا به سجده آدم برسند و امر خداوند را سر نهند، الا شیطان که هنوز مغرور و استوار و لجوج ایستاده بودبرای اغوای عاشقان گاهی می توانست ریسمانی به اندازه مویی بر گردن موری به تند و او را به پیشگاه خود دعوت کند .گاهی اوقات غرورش را به دل عابدی می افکند تا در عبادتش ببالد و او را بفریباند.
گاهی به دل زائری عشق بازار و بازاریان می انداخت تا قبل از سجود به زکوع زیبایی های دنیایی بروند و از خاطرشان محو شده بود که پروانه عاشق چه می خواهد و شمع کعبه را ندیده بودند ، اما غفاریت خدا انها را بخشید و به گرد خود گردانید تا بگویند ربنا و اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاحره حسنه و نا گاه ار باب ا لفتح ندای الفتح ،ندای نصر من الله و فتح قریب می رسید و ندای انا فتحنا فتح مبینا می آمد ، و می توان فهمید که فتح چیست .؟ .گشودن دل به سوی معشوق . باز شدن راه برای چرخش و دیدار. او در روی ناودان طلا در نور طلایی خورشید جلوه گری می کرد.
اما باب ا لملک فریاد می زد که منم مالک الملک که منم مالک یوم الدین ، که منم ما لک قهار که خودش پاسخ حود را می داد، که در آنجا در در گرداگرد کغبه کسی را یارای پاسخ لمن الملک را نبود الا واحد قهار و هیچ کس را یارای بودن نبود الا ذوالجلال والاکرام و کل . شئی هالک الا وجه همین بود که کعبه جلوه ای او بود کثرت جلوه وحدت بود و تماما نمایش یک وجه بود که در او جلوه گری می کرد و این وجه برایم آشنا و قریب بود چون و حدت در کثرت جلوه می کرد
در آدم ها در کعبه در زمزم در گلدسته ها در کلام در فکر در ذکر در ذهن در معنا و نمیدانم که باید او را ببینم یا اینکه وجوه دیگری هم هست ؟ اما برای ذهن و فکر ساخته شده از عشق و وحدت و یگانگی یک وجه بیشتر نمی تواند مظهر او باشد که او را یافته ام و هر بار که می خوانمش پاسخ لبیک خود را می شنوم
اگر لبیک گویان و ثنا گویان به گردش می گردم جوابش عشق روز افزون و محبتی مضاعف است که اثرش در تمام جانم ریشه دوانده و در زوایای وجودم فریاد لبیک لبیک لک لبیک نقش بسته است و از پاسخ اوست که ندای ابراهیی سر می دهد و آتش را بردا و سلاما می سازد .
وقتی وارد میثاق می شوی وقتی می خواهی احرام بر داری آنجا یک بوستان غسالی است گویا از حس و فکر و اندیشه خالی شده ای و مانند میت ترا به غسال خانه می برند و آنجا ترا غسل می دهند و احرام می بندی و به لبیک خدا می روی آنگاه به تو وعده دیدار میدهند دیداری نه با چشم و نه با حس دیداری با جان جان جانان که از زوایای کعبه تراوش می کند و کعبه را می بینی حس دارد چشم دارد گوش دارد نغمه سر می دهد آواز می خواند ترا می خواند
گویا انجا ساکت و خموش ایستاده است برای فریادهای درونی تو که از اعماق جانت بر می خیزد و ایستاده است برای درد دلها و نیاز ها و چه استوار و پر ابهت ایستاده است.و پرده اش چه راز داریها نموده و چه اسراری را در خود فرو برده است درش برروی همه باز است اما گویا سالها خموش و بی صدا بسته مانده است و درب خانه دل است دو دل است یک دل دل تو و یک دل او باید هر دو به صدا در آید تا در هم ادغام شود و دل یک دله شود آنگاه میان در و دل و حجر الاسود اعترافاتی صورت می گیرد که گویا فقط خدا می شنود و بر آن پرده میگذارد تا مبادا گوش نا محرم بشنود
و او تو را دوباره پاک می سازدو تطهیر را از دل شروع می کند که می گویی ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا مبادا دیده بر گردد بعد از هدایت و دوباره چرخش ادامه دارد
این بار به حجرالاسود می رسی که دست خدا بر روی زمین است
می شود به آن دست سایید و دست خدا را لمس کرد و بیعت کرد
که حجرالاسود از سنگهای بهشتی است ، می توان آن را بوئید و بوسید
در مقام ابراهیم باید اندیشید که چگونه حق گرایی را بنیان نهاد و چگونه در آتش نمرودیان
حتی به ندای جبرئیل پاسخ نداد که خدایش را می خواست و خداوند مقام او را اینچنین قرار داد
ادامه دارد
بماند اگر مایل بودید ارائه دهم
آب دریا را گر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
 از نوشته های طا ها


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محبوبه ( یکشنبه 85/10/10 :: ساعت 12:47 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

هفت شهر عشق را عطار گشت /ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 16292
» درباره من

نگارستان
محبوبه
صبور ، آرام ، دل در گرو عشق مولا علی ، راضی به رضای خدا

» فهرست موضوعی یادداشت ها
زیارت[9] .
» آرشیو مطالب
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب